ده ماهگی محمدطاها
سلام عشقم جونم عمرم فدات بشم عزیزم اونقدر دوست دارم که نمیتونم وصفش کنم فقط اندازه اشو خدا میدونه تو چرا اینقدر شیرینی ماهی عزیزی قربونت برم ازت ممنونم که با اومدنت زندگی مارو شیرین و زیبا کردی حاضرم جونمو بدم ولی ناراحتی تورو نبینم ...گل پسر من شازده ی من ده ماهه شده واسه خودش آقایی شده ماشاالله ولی شلوغتر هم شده پسرک من اونقدر که مامان بعضی وقتا اشکش درمیاد ...خوابت کمتر شده روزی دوبار میخوابی و من اون وقته که میتونم به کارام برسم اونم چه خوابی اگه زیاد بخوابی میشه 30 دقیقه...به هر حال من ازت راضیم پیش خیلی از بچه ها تو پسر آرومی بودی واسم ازت ممنونم...تو این ماه یه دندون دیگه هم از فک بالا در آوردی و حالا خرگوشک من شش دندونه شده...نمیدونم با این قطره آهن چیکار کنم که دندوناتو سیاه نکنه تو گلوت میریزم بعد بهت آب میدم بعدش با مسواکت دندوناتو با آب تمیز میکنم ولی باز یکم سیاه میشه وقتی حالت خوابیده بهت میدم فکرکنم سیاه نمیکنه...چهار دست و پا رو که شروع کردی ریخت و پاشات هم شروع شد و ما هم همه چیزو از دست و پای تو جمع کردیم ....اشکالی نداره گلم فدات هم میشم با جون دل هر چی میریزی رو هم تمیز میکنم تو خوشحال باشی واسه مامانی و بابایی کافیه ...واسه خودت شیطونی شدی وقتی من چادر سر میکنم یا بابا لباس میپوشه فوری میای سمتمون و دستاتو وا میکنی که منو بغل کنینو ببرین بیرون اگه هم برت نداریم یه قشقرقی به پا میکنی که نبین و نپرس... از همه جا مبل ها میز و از هرچی که گرفته...میگیریو وایمیستی آخه میخوای راه رفتن رو یاد بگیری هه هه شیطونکم...روروئکتو رو هم اونقدر به این در و اون درر زدی که تکه تکه شد وبابایی رفت واست یکی دیگه گرفت گفتم نگیر محمدطاها دیگه چهار دست و پا میره گفت نه پسرکم حوصله اش بعضی وقتا سر میره و باید تو روروئک بزاریش تا...تو این ماه اولین کلمه ای که گفتی ننه بود بعد شد دده حالا هم بابایی میگی فعلا که از مامانی گفتن خبری نیسن بعدش ببینیم چی میشه حالا بابایی ذوق کرده وقتی صداش میکنی و همش قربون صدقت میره راستی دوست بابایی تو خیابون باهات با دست بای بای کرده و تو هم همونجا یاد گرفتی و وقتی اومدی خونه به من بای بای میکردی... قربون پسر باهوشم بشم الهی...کم کم از غذا های خودمونم یه کوچولو بهت میدم تو هم که عاشق غذای مایی با چه ولعی میخوری ...
قربون ختده هات برم گلم....
وقتی بهت میگم کاری رو نکن اینه قیافت هه هه
اینجا هم رفتی زیر کولر و از اونجا داری برمیگردی...
اینم قفل پنجره هست که در آوردی...
دومین رورئک گل پسری که چقدر هم دوستش داری...
پسرک مامانی و ماشین اتش نشانی که عاشقشی...
شیطونکم رفته زیزر میز و اونجا بازی میکردی وقتی گفتم اونجا چیکار میکنی ببین چه تعجبی کردی..
وقتی میخوای بیای بغل مامانی اول حال مامانو میسنجی و وقتی بهت لبخند میزنم عکس بعدی عکس العمل توست...
دیگه نمیدونیم با این پشه ها چیکار کنیم پس پناه میبریم به پشه بند....
پسرکم وقتی بدخلق میشه...
این عکسم خاله سهیلا تو تبلتش ازت گرفته و میگه روزی ده بار عکسو بزرگش میکنمو ار لپاش بوس میکنم...