محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

محمد طاها هادی

19 و20 ماهگی محمدم😍😍😍😍

1396/2/19 20:57
نویسنده : زهرا نیک یار
287 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم عشقم نفسم اومدم باز برات بنویسم گلم
عشقم بالاخره تونستم کارهای عیدو به پایان برسونم و تو هم تو همه خونه تکونی داشتی با دستای کوچیکت به مامان کمک میکرد قربون اون دل مهربونت برم یه دستمالو یه شیشه پاک کن برداشتی و به همه جا الکی از اسپری میزدیو دستمال میکشیدی🤣 بالاخره خونه تکونی رو با بابا و گل پسرم تموم کردیم روز عید رسید و سال 96 در 30 اسفند ساعت 13و58 دقیقه و 40 ثانیه تحویل شدو ما مثل همیشع موقع تحویل سال سه تایی با هم خونه خودمون بودیم بعد تحویل سال لباسای گل پسرم رو پوشوندیم و رفتیم عیددیدنی اول خونه آبا آخ که چقدر گل پسر من خوشگلو خوش تیپ شده بود بعدش مثل روال همیشه رفتیم خونه مامان جون و آقاجون اینا بعدش هم بقیه فامیل.....و تو هرجامیرسیدی شکلاتو شیرینی میخوردی یعنی یه جارو نمیشه بگم که بریم اونجا و تو اونجا شکلات نخورده باشی من میترسیدم و نمیذاشتم برداری ولی بعدا میدیدم بابایی یواشکی بهت داده....خداروشکر که سالم دراومدیم از عید....این عید هم باز کلی عیدی از فامیلامون گرفتی ولی ما راضی به زحمتشون نبودیم دستشون درد نکنه......
بالاخره روز سیزده بدر رسید و من خیلی مشتاق بودم که با خاله ام اینا که تهران بودن بیاینو باهم بریم سیزده بدر چند روز مونده بود به سیزده بدر اومده بودن عید دیدنی ولی نمیخواستن بمونن بالاخره با اصرار منو مامان جون تونستیم نگهشون داریم دست عموحسنم درد نکنه روی مارو به زمین ننداخت و موند ولی گلم تو مثل پارسال تو سیزده بدر یکم سرماخوردگی داشتی منم فکرم همش پیش تو مونده بود که نکنه یه وقت سرماخوردگیت بدتر بشه آخه سیزده بدر رو مثل همیشه رفتیم کوه به هرحال خوش گذشت تو هم با محیا داشتی توپ بازی میکردی اصلا نمیخوابیدی در آخر هم اونقدر خسته شده بودی در آغوش بابایی خوابت برد
فقط گلم منو ببخش اونقدر درگیر تو و کارای دیگه بودم که نتونستم ازت تو عید دیدنی و سیزده بدر عکس بندازم

Линеечка кошки
 


لباسای عید گل پسرم
 

Линеечка кошки

 

 

 

 

Линеечка кошки

 

 

 

Линеечка кошки


نتونستم عکس بندازم آخه دوربین گوشیم خراب شد باشه جبران میکنم گلم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)