تولد یکسالگی محمدطاها
در باغ جهان ، دلم گلی می جوید
امروز گل سپیده ات می روید
امروز دلم دل ای دل ای میخواند
چون میلاد تو را خدا مبارک گوید . . .
تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
سلام عشقم گلم نفسم وجودم تولدت مبارک باشه عزیزم.... انشاالله 100ساله شی گلم ....عزیز من دیگه دوران نوزادی رو پشت سر گذاشتو پا گذاشت تو دوران کودکی ...شیرین من دیگه یواش یواش میخواد راه بره آخه قربونت اون راه رفتنات برم من عزیزم...
گفته بودم بهت که سعی خواهم کرد یه تولد ایده آل واست بگیرم تولد گرفتیم واست از انتظار مامانی هم خوبتر شد و کلی خوش گذشت به همه البته فقط عمو و خاله ها و زن عمو هاو...یعنی خونواده خودمون بودیم آخه گل پسرو هنوز واسه خودش دوستی نداشت که دعوت کنم ...عموسلیمان که تو تهرانه هم قرار بود بیاد که خداروشکر تونستن بیان و قدم رو چشم ما گذاشتن...بقیه هم دستشون درد نکنه که دعوت مارو پذیرفتن و اومدن...بلاخره چون خونه ما کوچیک بود تو خونه مامان بزرگ جشن تولد رو گرفتیم ...گلم واسه تولدت تم باب اسفنجی رو انتخاب کرده بودم ولی جون نتونستیم وسایلشو پیدا کنم مجبور شدم خودم درست کنم که خوب هم از آب در اومده بودن و همه خوششون اومده بود ولی خیلی درست کردنشون وقت برد....بابا هی میگفت چرا اینقدر خودتو خسته میکنی منم میگفتم واسه پسرمون جونمو هم میدم....بابایی هم میخندید دست بابایی هم درد نکنه که هر چی میخواستم واسم فراهم میکرد...تولد رو ساعت 5 بعدظهر شروع کردیم....
حمام قبل از تولد گل پسرم که نمیخواست تموم بشه....
فلش هدایت جشن تولد مامانی
تولدت مبارک مامانی...به شکل قلب...
اینم تزیینات مامانی برای جشن تولد محمد طاها جان که همشو خودم درست کردم...
عدد تولد مامانی برای گل پسرم با تم بابی....
بادبزن های تزیینی که ایده اشو از اینترنت گرفتم رنگاشو هم زردو آبی انتخاب کردم که به تم ما بیاد...راستش میخواستم یه چیز متفاوت باشه...کلی تو اینترنت سرچ کردم تا اینو پیدا کردم خداییش هم خشگل شده بودن ولی خیلی درست کردنشون وقت برد....فدای سر نفسم....
اینم ریسه پرچم باب اسفنجی مامانی اینم خیلی وقت برد به خصوص حرفای M....
این مدل تزیین بادکنک رو هم از اینترنت گرفتم بازم رنگ زردو آبی که به تم بیاد که بعد تولد بچه ها همشو ترکوندن و من هاج و واج مونده بودم که اون همه زحمت با یه سوزن از بین رفت بیخیال ... ولی بچه ها کلی ذوق میکردن منم داشتم با اونا میخندیدم تو هم قاطی اونا شده بودی....
اینم لیوان و بشقاب باب اسفنجی...که کلی تو بازار گشتم ...جالب بود که مغازه دار ها میگفتن حتما باید باب اسفنجی باشه??? همه چی داریم به جز باب اسفنجی...ولی خداروشکر آخرش پیدا کردم
اینم کلاه تولد گل پسرم که خودم با برچسب های بابی تزیین کردم که هم ساده بود هم خشگل ....
دستمال کاغذی باب اسفنجی مامانی...
دو دست لباس باب اسفنجی داشتی که هر دو بزرگ بودن و نتونستم بپوشونم....
اینم گل پسرم نفسم عمرم وجودم که با دختر خاله اش که فقط 6 ماه از اون بزرگتر نشسته...
اینم کادو های تولد گل پسرم که مهمونای عزیزمون زحمت کشیده بودند و آوردن...دست همشون درد نکنه....همین که خودشون اومده بودند ودرشادی جشن تولد گل پسرمون شریک شدند واسمون کافی بود...
محمد طاها در بغل دختر عمو زهرا که تو رو خیلی دوست داره و ما هم اونو البته...
ژله ی خرده شیشه که مامانی واسه تولدت درست کرده بود البته خرده شیشه شفاف ...فقط خدا خدا میکردم که موقع برگردوندن سالم از آب در بیاد...که خدا رو شکر خوب شد.... مهمونا هم از طعمش خیلی راضی بودند فقط یادم رفت از برشش هم عکس بندازم...
این ژله تزریقی هم دختر عمه مهسا واست درست کرده و مسافت 2 ساعته رو چون طی کرده بودن تا بیان داخل یخ آورده بود دستش درد نکنه واقعا..خیلی خشگل شده بود انشالله عروسیش جبران میکنیم...
میوه وشیرینی...برای پذیرایی از مهمونا....
فکر کنم داری به همدیگه میگید که اینا چرا کیک تلد رو نمیارن نکنه خودشون فوت کردندو خردند....
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
بفرما گلم اینم کیک تولد باب اسفنجی واسه عزیزمون ....البته ما واسه 25 نفر کیک 5 کیلویی سفارش دادیم که باب اسفنجی روی کیک خوب از آب در بیاد ولی طعمش از قیافش هم خوب شده بود خداییشش ....دست اونی که درست کرده بود ندرده واقعا...
فقط عدد 1 تولد واسه باب اسفنجی دماغ شده...یکی هم هیچ کس یادش نیوفتاد موقع فوت کردن کیک ازت عکس بگیریم...چون همه مشغول فیلمبرداری بودند...انشالله تولد بعدیت ...
حالا برسیم به کادوهای تولد جیگرم...
هدیه مامان و بابا ایجاد حساب برای عزیزمون...
هدیه مامان بزرگ...
هدیه بابابزرگ و مامان بزرگ..
هدیه عموسلیمان و زن عمو زیبا..
هدیه عمه فاطمه و عمو احد...
هدیه ی عمه حمیده و عمو احد..
هدیه ی عمو مجید و زن عمو زیبا...
کاد وی خاله سمیه و عمو مرتضی..
کادوی خاله کوچیکه سهیلا...
دست همشون درد نکنه راضی به زحمت نبودیم...در آخر باید از زن عمو زیبا تشکر داشته باشم که از اول تولد تا آخرش داشت فیلمبرداری میکرد چون تو خونه مامان بزرگ بودیم شام هم اونجا درست کردیم و خوردیم ...یادم رفت ازش عکس بندازم چون سرگرم کار های دیگه بودم....امیدوارم که از تولدت راضی باشی ...هرکاری از دستم برمیومد کرده بودم...اگر بازم کسری بود ببخش گلم....
همیشه لبخند بر لبانت
عشق در قلبت
لطف در نگاهت
محبت در چهره ات
بخشش در رفتارت
و حق در زبانت جاری باشد